ميتوان در كوچـههـاي زنـدگي پاسـخ لبخنـد را بـا ياس داد ميتـوان جـاي غـروب عشـق را به طلوع سادهي احساس داد ميتوان در خلوت شبهـاي راز فكـر رسـم آبـي پـرواز بـود ميتوان تا فرصت ادراك هست با خلـوص ياسها همراز بود ميتـوان با لهجـهي سرخ دعـا مدتـي بـا آسمـان خلـوت نمود ميتوان با حرفي از جنس بلور شوق را به هر دلي دعوت نمود ميتـوان در آرزوي كـودكـي با حضور يك عروسك سهم داشت ميتوان گاهي بـه رسـم يادبود در دلي يـك شـاخه نيـلوفر گذاشت ميتوان از شهر شب بوها گذشت عابر پسكـوچههـاي نـور بود ميتـوان همسـايـهي مهتـاب شـد فكر زخم غنچهاي رنجور بود ميتـوان با لطـف دست پنجـره مهربان گنجشكهـا را دانـه داد ميتوان وقتي خزان از ره رسيد يك كبوتر را به كنجي لانه داد ميتـوان در قلبهـاي بيفروغ لحظهاي برقي زد و خورشيد شد ميتـوان در غـربـت داغ كويـر گاه آن ابـري كه ميبـاريـد شـد
سلام بهونه قشنگ من براي زندگي
آره بازم منم همون ديوونه هميشگي
فداي مهربونيات چه مي كني با سرنوشت
دلم برات تنگ شده بود اين نامه رو واست نوشت؟
حال منو اگه بخواي رنگ گلاي قاليه
جاي نگاهت بدجوري تو صحن چشمام خاليه
ابرا همه پيش منن اينجا هوا پر از غمه
از غصه ها هرچي بگم جون خودت بازم كمه
ديشب دلم گرفته بود رفتم كنار آسمون
فرياد زدم يا تو بيا يا من و پيشت برسون
فداي تو نمي دوني بي تو چه دردي كشيدم
حقيقت و واست بگم به آخر خط رسيدم
رفتي و من تنها شدم با غصه هاي زندگي
قسمت تو سفر شدو وقسمت من آوارگي
نمي دوني چقدر دلم تنگه براي ديدنت
براي مهربونيات، نوازشات ، بوسيدنت
به خاطرت مونده يكي هميشه چشم به راهته؟
يه قلب تنها و كبود هلاك يك نگاهته؟
من مي دونم همين روزا عشق من از يادت مي ره
بعدش خبر مي دن بيا كه دارد دوستت مي ميره
روزات بلنده يا كوتاه دوست شدي اونجا با كسي؟
بيشتر از اين من و نذار تو غصه و دلواپسي
يه وقت من و گم نكني تو دود اين شهر غريب
يه سرزمين غربته با صد تا نيرنگ و فريب
فداي تو يه وقت شبا بي خوابي خستت نكنه
غم غريبي عزيزم زرد و شكستت نكنه
چادر شب لطيفتو از روت شبا پس نزني
تنگ بلور آب تو يه وقت نا غافل نشكني
اگه واست زحمتي نيست بر سر عهدمون بمون
منم تو رو سپردمت دست خداي مهربون
راستي ديروز بارون اومد من و خيالت تر شديم
رفتيم تو قلب آسمون با ابرا همسفر شديم
از وقتي رفتي آسمون مون پر كبوتره
زخم دلم خوب نشده از وقتي رفتي بدتره
غصه نخور تا تو بياي حال منم اينجوريه
سرفه هاي مكررم مال هواي دوريه
گلدون شمعدوني مونم عجيب واست دلواپسه
مثه يه بچه كه بار اوله ميره مدرسه
تو از خودت برام بگو بدون من خوش ميگذره؟
دلت مي خواد مي اومدم يا تنها رفتي بهتره؟
از وقتي رفتي تو چشام فقط شده كاسه خون
همش يه چشمم به دره چشم ديگم به آسمون
يادت مي آد گريه هامو ريختم كنار پنجره؟
داد كشيدم تو رو خدا نامه بده يادت نره
يادت مي آد خنديدي و گفتي حالا بذار برم
تو رفتي و من حالا كنار در منتظرم
امروز ديدم ديگه داري من و فراموش مي كني
فانوس آرزوهامونو داري خاموش مي كني
گفتم واست نامه بدم نگي عجب چه بي وفاست
با اين كه من خوب مي دونم جواب نامه با خداست
عكساي نازنين تو با چند تا گل كنارمه
يه بغض كهنه چند روزه دائم در انتظارمه
تنها دليل زندگي با يه عمي دوست دارم
داغ دلم تازه مي شه اسمت و وقتي مي آرم
وقتي تو نيستي چه كنم با اين دل بهونه گير؟
مگه نگفتم چشمات و از چشم من هيچ وقت نگير؟
حرف من و به دل نگير همش مال غريبيه
تو رفتي من غريب شدم چه دنياي عجيبيه
زودتر بيا بدون تو اينجا واسم جهنمه
ديوار خونمون پر از سايه غصه و غمه
تحملي كه تو دادي ديگه داره تموم مي شه
مگه نگفتي همه جا مال مني تا هميشه؟
دلم واست شور مي زنه اين دل و بي خبر نذار
تو رو خدا با خوبيات رو هيچ دلي اثر نذار
فكر نكني از راه دور دارم سفارش مي كنم
به جون تو فقط دارم يه قدري خواهش مي كنم
اگه بخوام برات بگم شايد بشه صد تا كتاب
كه هر صفحش قصه چند تا درده و چند تا عذاب
مي گم شبا ستاره ها تا مي تونن دعات كنن
نورشونو بدرقه پاكي خنده هات كنن
يه شب تو پاييز كه غمت سر به سر دل مي ذاره
من همون كسي كه بيشتر از همه دوستت داره